۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته عاشقانه غمگین» ثبت شده است

تا کنون عاشق شدی؟

نشدی عاشق
نشدی عاشق
ز کجا دانی
چه کشد هرشب
دل من گلنار

نشدی عاشق
نشدی عاشق
ز کجا دانی
چه کشد هرشب
دل من گلنار

۱۸ آذر ۹۴ ، ۰۱:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پ پ پونه

ﻣــــﺮﺍﮐﻪ ﻣﮯﺷﻨﺎﺳﮯ؟

ﻣــــﺮﺍﮐﻪ ﻣﮯﺷﻨﺎﺳﮯ؟

 

ﺧﻮﺩﻣﻢ. . .

 

ﮐﺴﮯ ﺷﺒﻴــﻪ ﻫﻴـــﭽﮑﺲ. . .

 

ﮐﻤﮯ ﮐﻪ ﻻﺑﻪ ﻻﮮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺑﮕﺮﺩﮮ

 

ﭘﻴﺪﺍﻳﻢ ﻣﮯﮐﻨﮯ. . .

 

ﺷﺒــﻴﻪ ﭘﺴﺖ ﻫﺎﻳﻢ ﻫﺴﺘـﻢ. . .

 

"ﻏﻤﮕﻴﻦ. .ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ. .

 

ﺻﺒﻮﺭ. .ﮐﻤﮯﻫﻢ ﺑﻬـﺎﻧﻪ ﮔﻴـﺮ"

 

ﺍﮔـﺮﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍﺑﻴﺎﺑﮯ. . .

 

ﻣﻨﻢ ﻫﻤـﺎﻥ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺍﻡ. . .

 

ﺷﺒﻴﻪ ﺑـــﺎﺭﺍﻥ ﭘﺎ ﻴﻴﺰﮮ. . .

 

ﺍﺯﺷﻠﻮﻏــﮯﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ. . .

 

ﻭ ﺑﻪ #ﺗﻨﻬــﺎﻳﮯ ﻧﺰﺩﻳـﮏ. .*

۱۸ آذر ۹۴ ، ۰۱:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پ پ پونه

داستان یک فرشته بیکار

عاشق شدن

روزی مردی خواب عجیبی دید او دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند.

هنگام ورود دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند باز می کنند و آن ها را داخل جعبه می گذارند .

ادامه مطلب...
۰۳ آبان ۹۴ ، ۲۱:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پ پ پونه
يكشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۰۰ ب.ظ پ پ پونه
دانوشته های عاشقانه غمگین

دانوشته های عاشقانه غمگین

دلنوشته های عاشقانه
عشق و نفرت

وقتی عاشق شدی، معامله ی سخت و سنگینی با زندگیت کرده ای، معامله ای که هیچگاه برد-برد نتیجه آن نیست، یا برنده ای، بردی پیروزمندانه ویا باخته ای، باختی....

ادامه مطلب...
۰۳ آبان ۹۴ ، ۱۹:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پ پ پونه

دلنوشته غمگین


سلام 

بعد از گذشت چند روز دست به قلم شدم ...

فک کنم سوژه خوبی رو انتخاب کردم واس نوشتن ...

یادم رفت اینو بگم اصلا ذوق و سلیقه نوشتن رو ندارم ... نه ادبیات خوندم و نه از ادبیات خوشم میاد ... فقط واس دلم مینویسم 


و همیشه، برای این که سوادش رو ندارم بدون مقدمه شروع میکنم به نوشتن ... حق اعتراضم نیست چون اولش خودم اعتراف کردم ...

وقتی 10 سالم بود 

دقیقا یادمه تو فصل زمستون بود ... سرما و آلودگی هوای تهران دس به دس هم داده بودن که حال پدرم بدتر بشه ، قشنگ یادمه که اون موقع ها حال پدرم چقدر بد شده بود ... شیمایی خیلی اذیتش میکرد ...

ادامه مطلب...
۰۱ آبان ۹۴ ، ۱۵:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پ پ پونه
جمعه, ۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۱۳ ب.ظ پ پ پونه
دلنوشته های عاشقانه غمگین

دلنوشته های عاشقانه غمگین

دلنوشته های عاشقانه غمگین

متن های عاشقانه
نوشته های عاشقانه
یاد روزهای خوب و شیرین عاشقی بخیر
یاد روزهای پر از ترس و هیجان بخیر

وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود
تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود
تنگ بلوری دلت  درست مث دل من
کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یکم عاشقی و نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه گذاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود؟
تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید
راستش دلم خونه تردید و هراس و شک بود
دیگه نه از تو خبری بود و نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود
یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی شاید الک دولک بود
نه باورم نمیشه  که تو اینو گفته باشی
کسی که تا دیروز برام تو گل دنیا تک بود
قصه با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت
کسی که رو زخمای قلبم مث نمک بود...

دلنوشته های عاشقانه غمگین
متن عاشقانه
عاشقانه ها
ادامه مطلب...
۰۱ آبان ۹۴ ، ۱۵:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پ پ پونه