نشدی عاشق
نشدی عاشق
ز کجا دانی
چه کشد هرشب
دل من گلنار
نشدی عاشق
نشدی عاشق
ز کجا دانی
چه کشد هرشب
دل من گلنار
نشدی عاشق
نشدی عاشق
ز کجا دانی
چه کشد هرشب
دل من گلنار
نشدی عاشق
نشدی عاشق
ز کجا دانی
چه کشد هرشب
دل من گلنار
روزی مردی خواب عجیبی دید او دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند.
هنگام ورود دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند باز می کنند و آن ها را داخل جعبه می گذارند .