سفر مکه و مدینه و اتفاقاتی که برامون افتاد
شب اون روز که فرداش میخواستیم بریم مدینه خیلی اضطراب داشتم.راستش اولین بار بود که از خانوادهام دور میشدم و یه جور خاصی شده بودم زود عصبی میشدم حواسم پرت بود و خلاصه اینکه همه رو کلافه کرده بودم.
الان که فکر میکنم می بینم این مسافرت در آغاز زندگی ما خیلی برام لازم بود.چون من از اون مدل دخترای فوقالعاده مامانی بودم طوری که حال همه رو به هم میزدم . فکر میکنم تعداد شبهایی که دور از مامانم خوابیدم از تعداد انگشتهای یک دست کمتر باشه.اون هم بر میگرده به دوران نوجوانی و زمانی که مثلأ با دخترخالهها جوگیر میشدیم و شب و با هم میگذروندیم البته صبح فردا من مثل اسیرایی که به زور اونا رو از خانواده جدا کردن در میون مسخره بازی و ادا و عق زدن دختر خاله ها به آغوش گرم مامان جونم بر میگشتم حالا تصور کنین یه همچین آدمی بخواد بره خونهی شوهر چه شیون ها که راه نمیافتاد ولی همین مکه رفتن یه جورایی من و خوب نگهداشت و وقتی هم که برگشتم 17 روز بود که به دوری از خانواده عادت کرده بودم.به نظر خودم این یه فرصت استثنایی برای من بود که یاد بگیرم روپای خودم بایستم.
بگذریم............
ما ظهر دو روز بعد از عقدمون رهسپار مدینه شدیم.بماند که تو فرودگاه همه خوشحال و خندان بودن غیر از من البته با تمام وجود دلم داشت واسه این سفر پرمیکشید اما چون از مامان دور میشدم دقیقأ عین کسایی بودم که چند دقیقه بعد با عزرائیل قرار دارن.خیلی گریه کردم عین رزمنگانی که میخواستن برن عملیات مامانم رو بغل میکردم خلاصه جون دادم تا سوار هواپیما شدیم و پــــــــــــــــــــــــــریدیم.
قرار بود یک هفته تو مدینه توقف داشته باشیم.وقتی پامونو گذاشتیم تو فرودگاه مدینه انگار دقیقأ وارد کوره شدیم . یه لحظه به شدت احساس خفگی کردم ولی سعی کردم به خودم مسلط باشم.بعد از انجام تشریفات پرواز سوار اتوبوس شدیم و پیش به سوی هتل.شایان ذکر است که ورود ما به مدینه همانا و پیامک های مکرر الجوال ( شبکهی خدمات رسانی ارتباطات عربستان) مبنی بر خوش آمدگویی به ما همان .بعدأ براتون تعریف میکنم که همین الجوال خیر ندیده چه بلایی بر سر جیب مبارک ما آورد و چقدر پول مکالمه از ما سلفید که ایشـــــــــــــــــــــالا کوفتش بشه.
خلاصه ما رفتیم هتل بعد از مراسم کوتاهی تو لابی هتل رفتیم اتاقمون رو تحویل بگیریم.هتل ما انصار الخلفی قدیم بود که دست کمی از مسافرخونه مش قنبر نداشت.حالا اولش ما ضد حال خوردیم اساسی......... کلید رو که به ما دادن دیدیم ای خاک وچوک اتاق ما از این سرویس مشترک هاستآخه تو هر طبقه از هتل یه سری اتاق هست تو یه محوطه که با یک در از راهرو جدا می شه این اتاقها سرویس بهداشتی و آشپزخونهی مشترک دارن که معمولأ همچین جایی رو میدن به خانوادههایی که فامیلی میان اونجا.تصور کنین من همسری افتاده باشیم تو یکی از اونا اصلأ قابل پذیرش نبود واسه ما.ما بدبختها با کلی بار و بندیل شبیه کولی ها نشستیم تو راهرو تا مدیر کاروان بیاد تکلیف ما رو مشخص کنه بعد از یه 20 دقیقهای ما رو سر و سامون دادن و رفتیم اتاق خودمون.یه کم استراحت کردیم . موقع نماز مغرب رفتیم حرم.
از احساس خودم زمانی که برای اولین بار مسجدالنبی رو دیدم هیچ حرفی نمیتونم بزنم.فقط از صمیم قلب دعا میکنم نصیب همهی مسلونا بشه.نمیگم فقط نصیب آرزومندا چون اعتقاد دارم اونایی که آرزوشو ندارن هم اگه برن برای دفعات بعد آرزومند میشن.
آدم وقتی پاشو میذاره اونجا همین که میدونه یه زمانی عزیزترین،بزرگترین ،پاکترین و با عظمت ترین انسانهای عالم اینجا زندگی میکردن و نفس میکشیدن احساس خاصی بهش دست میده.چقدر خوب بود .........چقدر قدم زدن تو صحن مسجدالنبی شیرین بود........نماز خوندن چه حالی میداد به آدم........خدایا کاش بشه دوباره قسمتم کنی
اما چند تا چیز تو مدینه آدمو به شدت آزار میده که یکی برخورد انتظامات خود مسجد النبی هست.خیلی خشن هستن و از هرچی ایرانیه بیزارن.از بس موذی هستن کشورها رو برای رفتن به روضهی رضوان از هم جدا میکنن و چون رفتن به اونجا زمانبندی هست ایرانی ها رو میذارن آخر از همه و تا زائرای ایرانی میرن تو جیغ میکشن که وقت تمومه و با زشتی هرچه تمامتر همه رو بیرون میکنن.البته این ویژه خانم هاست.آقایون از این مشکلات ندارن .مثلا فقط خانم ها هستن که بازدید بدنی می شن.آقایون از هفت دولت خط دارن.
چون این پست خیلی طولانی شد دفعه بعد براتون تعریف میکنم که موقع رفتن به روضه رضوان چه کلاهی سرشون گذاشتم و خودم حالشو بردم
با کشته شدن این همه از حاجیان در منا دیگه آدم جرات نمی کنه بخواد هوای مکه و مشرف شدن رو داشته باشه
اینقدر هم که در این سالها به ایرانیان توهین شده که گمون می کنم باید یه درس درست حسابی به این اعراب مفت خور داده بشه
تجاوز به پسر های ایرانی رو هنوز فراموش نکرده بودیم که باز این همه از هموطنانمون بابت بی مدیریتی آل سعود کشته شدن
به سحرا بنگروم سحرا ته بینم به دریا بنگرم دریا ته بینم
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت ..............
از هرجایی میشه بخدا نزدیک شد نیاز نیست که با این شرایط پیش امده پول رو بریزیم تو شکم آل سعود بعد هم این همه خفت بکشیم
نظر شما چیه؟