شما نظر بدید

اینروزا نوشتن برام خیلی سخت شده . از نوشتن و بروز دادن اتفاقاتی که دورو بر آدم رخ میده ، و هی گلیه و شکایت از روزگار روحیه خودمم رو هم خراب کرده . بخاطر همین گفتم باشما دوستان خوبم مشورت کنم

 میدونید خودم هم خسته شدم از بس تلخ نوشتم ولی وقتی تلخی می بینم جز این چاره ای نیست
از این به بعد تصمیم دارم اتفاقاتی که در رابطه با درسم گاهی با انها روبرو می شوم براتون بنویسم


نمیدونم راهتون به مراکز مشاوره افتاده یا نه؟
وقتی این سوال را می پرسم الزاما فکر نکنید ما که مشکلی نداریم ویا غیره...
به نظر من برای هر کسی مشاور لازمه که می تونه در قالب دوست همسر یا مادر
یا کسی که در این رابطه تخصص دارد باشد
میخوام یه صحنه واقعی از یک حادثه را برای شما شرح بدم و از شما میخوام خودتون هم
قضاوت کنید (این اتفاق واقعی است)


اتاق کوچک و تاریک بود مشاور نگاهی به ساعتش انداخت ساعت 4:25 دقیقه عصر بود
به دفترش مراجعه کرد
ساعت 4:30 اقا و خانم میم علت مشاوره طلاق
در ساعت معین زن و مرد وارد شدند غمگین وسرد
بر خلاف تصور مشاور خیلی جوان بودند
سکوت
سکوت
مرد رو به مشاور : شما شروع کنید من نمی تونم
مشاور : اول بهتره اشنا شویم
مرد من احمد میم 28 ساله
و رو به زن ایشون خانمم هستن سارا الف 20 ساله
زن بیش از حد زیبا بود
تمام زیبایی ها در صورتش جمع شده بود
سرش را زیر انداخته بود و هر از گاهی با دستمال اشکه چشمش را پاک میکرد
مرد از درد شانه هایش افتاده و سنگین بود
رنج روحش را به وضوح میشد در چهره اش دید
دائما سیگار می کشید و پک های متوالی به ان میزد
مرد ادامه داد من در حضور سارا میگم که چقدر دوسش داشتم
اون زندگی منو داغون کرد حالا دیگه به سایه ام هم شک دارم
اول میخواستم بکشمش ولی نتونستم
بعد خواستم خودمو بکشم که نشد
دارم دیوونه میشم
تحمل ندارم
بعد از این حرف زد زیر گریه
همزمان با او زن هم گریه میکرد
مشاور گفت: ادامه بدید
مرد گفت : ایشون دختر خاله من هستند از وقتی که خودمو شناختم عاشقش شدم
من خیلی دوست داشتم باهاش ازدواج کنم
ولی بدلیل زیبایی بیش از حدش همیشه دچار شک و دودلی بودم
تا یه روز خالم مامان ایشون بدون مقدمه از من پرسید دوسش داری
گفتم : اره خیلی
گفت : میدمش به تو
که دو ماه پیش با هم عقد کردیم
نمیدونین چه حسی داشتم
ولی بعد متوجه شدم زنم باکره نیست
خرد شدم
باور کنید تو این 28 سال زندگی سارا اولین زنی است که بهش دست زدم ولی..........
مرد حرف میزد و اشک میریخت
مشاور سکوت کرده بود تا استرس عاطفی مرد تخلیه شود
بعد از اون روز کارم این شده بود که بزنمش
اینقدر میزدمش که بی هوش میشد
فقط می پرسیدم
چرا؟
ولی سارا هیچی نمی گفت
فهمیدم که مادرش هم خبر داشته چون خیلی اصرار داشت سارا با من ازدواج کنه
رفتم سراغش
کاش نرفته بودم
گفت : دائیت وقتی سرباز بود میومد خونه ما که به پادگان نزدیک باشه
اون موفع ها سارا 5 سالش بود
یه بار اونو پیش دائیش گذاشتم و رفتم خرید
وقتی برگشتم دائیت رفته بود و سارا بی هوش افتاده بود گوشه خونه
مرد ادامه داد دائی ما الان 40 سالشه زن گرفته بچه داره
رفتم سراغش میخواستم بکشمش
افتاد به پام گفت احمد غلط کردم پامو بوسید گفت جوونی کردم
نذار زندگیم بپاشه من زن و بچه ام دوست دارم
گفتم : چرا دائی پس زندگی من چی میشه
حالا موندم چی کار کنم از یه طرف سارارو دوست دارم
از طرف دیگه نمی تونم تو این فامیل بمونم از همشون متنفرم

من قضاوت این ماجرا رو به عهده خودتون میذارم ولی نکته ای که حایز اهمیتته اینه که
کودکان بیشتر از طرف اشنایان مورد ازار قرار می گیرند
در کشور انگلیس اموزشی که به خانواده ها وکودکان داده می شود این است که به
فامیل درجه یک هم اعتماد نکنید

با سلام خدمت تمامی بازدید کننده گان و دوستان علاقمند به فیلم های اموزشی

وب سایت پایگاه اموزش دانشجویان در اردیبهشت ماه سال 1394 با هدف ارائه جدیدترین فیلم های اموزشی افتتاح گردید و امید است با کمک شما دوستان به یک سایت مرجع در زمینه دانلود فیلم اموزشی و دانلود اموزش تصویری تبدیل شود .

دانلود فیلم اموزش

در پایگاه اموزش دانشجویان شما میتوانید انواع فیلم اموزشی با کیفیت بالا در زمینه های فیلم اموزش برنامه نویسی , فیلم اموزشی طراحی سایت , فیلم اموزشی برنامه نویسی اندروید , فیلم های اموزشی دروس دانشگاهی , دانلود فیلم های اموزشی دروس دبیرستان و  . . .  را دانلود کنید .