سفر مکه و مدینه و اتفاقاتی که برامون افتاد

شب اون روز که فرداش می‏خواستیم بریم مدینه خیلی اضطراب داشتم.راستش اولین بار بود که از خانواده‏ام دور می‏شدم و یه جور خاصی شده بودم زود عصبی می‏شدم حواسم پرت بود و خلاصه اینکه همه رو کلافه کرده بودم.